دوشنبه شب، سیزدهم اسفند 97 در گلشن چت بودم که میان کاربرها دختری با اسم «یورقونام» به چشمم خورد. از ترکی بودن کلمه، فهمیدم احتمال قوی اهل تبریز است. برایش سلام فرستادم و او هم پاسخ داد. اسمش ژاله بود. نیمساعت باهم حرف زدیم سپس به تلگرام رفتیم. در تلگرام به ژاله پیشنهاد رفاقت کردم. ژاله گفت: من به رفاقت حضوری معتقدم ولی متاسفانه وقتم کم است. در پاسخ نوشتم: من هم وقتم زیاد نیست ولی هفته ای دو سه ساعت می توانیم باهم دیدار کنیم.
شب دوم ژاله شاعر بودنم را باور نمی کرد به همین خاطر شعری با حروف اسمش سرودم تا باور کند. البته کلماتی که با حرف ژ شروع می شوند در فارسی بسیار بسیار کم است ولی به هر طریقی بود سعی خودم را کردم سپس قرار گذاشتیم پنجشنبه ساعت 11 و نیم همدیگر را ملاقات کنیم. (برای خاطرۀ بعدی کلیک کنید)
برای نوشتن نظر کلیک کنید: (ارسال و مشاهدۀ نظرات)
شعری که با حروف ژاله سرودم:
- ۰ ۰
- ۰ نظر