ژالــه / zhale

خاطرات من با بهترین دختر دنیا

هندوانۀ یلدا

۴ بازديد


27 آذر ژاله برایم پیام فرستاد که از امروز بعنوان فروشنده در لاله پارک کار خواهم کرد. کارش را تبریک گفتم و پرسیدم روزهای تعطیلت کی خواهند بود؟ ژاله برنامه کاری اش را برایم فرستاد و گفت فقط شنبه ها تعطیلم.

شب یلدای 99 ژاله برایم تبریک فرستاد و گفت فردا بعد از کار اگر مایل بودی دنبالم بیا. اول دی ساعت 8 شب جلوی لاله پارک رفتم. ژاله از کارش بیرون آمد سپس باهم سمت نصر رفتیم.

در محلۀ نصر نزدیک منزلمان میدانی بزرگ و خلوت بود به اسم حیدری. همانجا توقف کردم تا دقایقی باهم حرف بزنیم. آن میدان هنوز هم خلوتگاه عاشق و معشوقانی است که جایی برای حرف زدن ندارند. حرفهایمان که تمام شد ژاله ظرفی را به من داد که داخلش پر از هندوانه بود. گفت هندوانۀ شب یلداست. از دیشب برای تو نگه داشته بودم. هندوانه هایش را بخور ولی ظرفش را با شکلات تلخ پر کن. من عاشق شکلات تلخم.

آن شب ژاله در خیابان عباسی نزدیک منزل خاله اش پیاده شد. (برای خاطرۀ بعدی. کلیک کنید)

برای نوشتن نظر کلیک کنید:  (ارسال و مشاهدۀ نظرات)



برنامه کاری ژاله