پنجشنبه ۰۳ آذر ۰۱ | ۱۵:۱۲ ۴ بازديد
پنجشنبه نوزدهم تیر ژاله برای آزمون نهایی آیلتس به تهران رفت. آزمونی که بیش از یکسال برایش زحمت کشیده بود. موقع رفتن برایم پیام زد و خواست تا برایش آرزوی موفقیت کنم. گفتم نهایت سعیت را بکن عزیزم. اگر به سلامتی و پیروزی برگردی جشن میگیریم و هر چیز بخواهی برایت خواهم خرید. ژاله نوشت: من هم قول میدهم محکم بغلت کنم.
فردای آن روز ژاله در حال بازگشت به تبریز خبر داد که امتحانم را خوب دادم فکر کنم نتیجه اش عالی باشد. با خوشحالی نوشتم: می دانستم که موفق می شوی بیصبرانه منتظرتم سپس این شعر را برایش نوشتم:
پیروزی و خرّمی است یارت ژاله
آرامش و سرخوشی نثارت ژاله
یارب بسلامت ز سفر برگردی
فرزاد بُـــود در انتظـــارت ژاله
(برای خاطرۀ بعدی. کلیک کنید)
(برای خاطرۀ بعدی. کلیک کنید)
- ۰ ۰
- ۱ نظر