ژالــه / zhale

خاطرات من با بهترین دختر دنیا

خستگیهای بعد از کار ژاله

۴ بازديد

 

ژاله هر روز چندین ساعت سر کار بود به همین خاطر شب وقتی به خانه برمی گشت احساس خستگی می کرد. من خستگیهایش را از جان و دل حس می کردم. اینکه ژاله روز اول آشنایی مان در گلشن چت، اسم کاربری اش را «یورقونام» گذاشته بود نیز به همین موضوع برمیگشت. فدایش شوم واقعا خسته می شد ولی شبهایی که من دنبالش می رفتم سعی می کرد خستگیهایش را پنهان کند. این احساس من نسبت به او باعث شد غزلی سرودم با عنوان «خسته نباشی ای صنم». ژاله می گفت هر بار که از کار به منزل می رسم تنها چیزی که خستگیهایم را از تنم در می آورد خواندن اشعاری است که برایم فرستاده ای. این دقیقا همان حس خوبی است که دنبالش بودم. (برای خاطرۀ بعدی کلیک کنید)

برای نوشتن نظر کلیک کنید:  (
ارسال و مشاهدۀ نظرات
)



برنامه کاری ژاله در فروشگاه: